English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8129 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
strike U فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
strikes U فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to give the tone U هنگام یافتن رد شکار پارس کشیدن
driven well U چاهی که بوسیله فروبردن لوله کنده وبا اب رسانده باشند
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
bouse U بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
find U یافتن بوی شکار
finds U یافتن بوی شکار
skulls U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skull U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
retrievers U سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین
retriever U سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین
angle U قلاب ماهی گیری
bite U قلاب گرفتن ماهی
bites U قلاب گرفتن ماهی
angles U قلاب ماهی گیری
trotline U نخ قلاب ماهی گیری
scull U حرکت قایق در اب به وسیله پارو
sculled U حرکت قایق در اب به وسیله پارو
sculls U حرکت قایق در اب به وسیله پارو
back wash U حرکت اب در نتیجه پارو زدن
hookers U قایقی که با قلاب ماهی میگیرد
hooker U قایقی که با قلاب ماهی میگیرد
gaff U قلاب یانیزه خاردار ماهی گیری
gang hook U دو یا سه قلاب ماهی گیری متصل بهم
foul hooked U ماهی گرفته شده با قلاب ازبیرون دهان
disgorger U وسیله بیرون اوردن قلاب ازدهان ماهی
tag U جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
tags U جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
grid start U حرکت اتومبیلها با هم در اغاز
still fishing U ماهیگیری با روش ثابت نگهداشتن نخ و قلاب تا ماهی بسراغ ان بیاید
pushaway U غلطاندن گوی بولینگ از جلوبدن حرکت پارو با دورشدن تیغه از قایق
eluviate U بوسیله باد وباران نقل و انتقال یافتن
gaff U میله نگهدارنده ضلع بالایی بادبان قلاب مخصوص حمل ماهی به خشکی یا قایق
starting post U تیری که در مسابقه دوجای اغاز و حرکت را نشان میدهد
to draw cuts U بوسیله چوبهای کوتاه وبلندقرعه کشیدن
boats U کشیدن ماهی بداخل قایق
boat U کشیدن ماهی بداخل قایق
live lining U ماهیگیری در رودخانه که نخ و قلاب با جریان اب حرکت می کنند
windblown U در حرکت بوسیله باد
telekinesis U حرکت اجسام بوسیله ارواح
rocket propulsion U حرکت بجلو بوسیله موتورموشکی
break U حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
breaks U حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
gravitating U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
locomotion U نقل وانقال نیرو بوسیله حرکت
gravitates U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitated U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitate U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
electrophoresis U حرکت ذرات معلق مایع بوسیله نیروی برق
scale U حرکت تعادلی ژیمناستیک کندن فلسهای ماهی
set forward U جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
handcar U چهارچرخه کوچکی که بوسیله دست یا موتورکوچکی روی خط اهن حرکت میکند
catch U نیروی اولیه بازوی شناگر در شروع حرکت ماهی گرفتن
to scrape down U تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
turbopump U پمشی که توسط توربینی که بوسیله گازهای حاصل ازسوختن سوختهای راکت به چرخش درامده به حرکت درمی اید
pulls U ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
pull U ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
wave kick U حرکت روی جلوی تخته موج با ضربه زدن یا کشیدن یک پادر موج
face off U رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
dawns U اغاز اغاز شدن
dawning U اغاز اغاز شدن
dawn U اغاز اغاز شدن
dawned U اغاز اغاز شدن
aspire U فروبردن
rammed U فروبردن
ram U فروبردن
demerse U فروبردن
aspires U فروبردن
aspired U فروبردن
rams U فروبردن
inbreathe U فروبردن
absorbs U فروبردن
aspiring U فروبردن
dap U فروبردن
underhook U گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
pomfret U یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
to fall on ones knees U بیرون افتادن بلابه افتادن
inhaled U درریه فروبردن
regorge U دوباره فروبردن
inhaling U درریه فروبردن
inhales U درریه فروبردن
submers U دراب فروبردن
inhale U درریه فروبردن
mire U درمنجلاب فروبردن
sea horse U موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck U ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar U نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
to take down U پست کردن فروبردن
engulfing U توی چیزی فروبردن
sink U فروبردن فرو رفتن
engulfs U توی چیزی فروبردن
engulfed U توی چیزی فروبردن
sinks U فروبردن فرو رفتن
engulf U توی چیزی فروبردن
crane hook U قلاب سرکابل بالابر جرثقیل قلاب یا چنگک جرثقیل
mackerel U ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
guppy U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fish U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fishes U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fished U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
haddock U ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
guppies U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
dip U فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
dips U فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
banderilla U نیزه خاردار برای فروبردن به گردن گاو
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
jab checking U فروبردن غیرمجاز مستقیم چوب لاکراس به بدن حریف
propagate U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating U گشترش یافتن یا نشر یافتن
grayfish U نوعی ماهی روغن سگ ماهی
weight U بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
trial and error <idiom> U یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . U ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
paddled U پارو
to trample on U پارو
shoveled U پارو
paidle U پارو
snow shovel U پارو
oars U پارو
catch U پارو به اب
paddler U پارو زن
oarage U پارو
oar U پارو
rowlock U جا پارو
shovelled U پارو
shovelling U پارو
rowlocks U جا پارو
paddling U پارو
shovel U پارو
shoveling U پارو
paddles U پارو
shovels U پارو
oarsman U پارو زن
paddle U پارو
oarsmen U پارو زن
oars U پارو زدن
loom U دسته پارو
row U پارو زدن
double banked boat U قایق دو پارو زن
rows U پارو زدن
rowlocks U ضامن پارو
rowed U پارو زدن
oars down U پارو پایین
oars forward U پارو به جلو
rowlock U ضامن پارو
to ply the oar U پارو زدن
loomed U دسته پارو
oar U پارو زدن
ship your oars U پارو بیرون
toss your oars U پارو بالا
single banked boat U قایق تک پارو زن
boat your oars U پارو به قایق
becket U حلقه پارو
looms U دسته پارو
sculls U پارو زدن
looming U دسته پارو
sculled U پارو زدن
scull U پارو زدن
to pull a lone oar U تنها پارو زدن
double banked boat U قایق جفت پارو زن
looms U قسمت میانی پارو
backwaters U برعکس پارو زدن
to tug at the oar U بزحمت پارو زدن
give way U فرمان با هم پارو بزنید
backwater U برعکس پارو زدن
to row back U به عقب پارو زدن
oarsmen U پارو زن مسابقات قایقرانی
loomed U قسمت میانی پارو
oarsman U پارو زن مسابقات قایقرانی
loom U قسمت میانی پارو
be in the money <idiom> U پول پارو کردن
oarlock U جایگاه فلزی پارو
die U پارو زدن شدید
catch U بل گرفتن دخول پارو در اب
to pull a good oar U خوب پارو زدن
pull a good oar U خوب پارو زدن
looming U قسمت میانی پارو
he rows 0 to the minute U او دقیقهای سی پارو میزند
sea calf U گوساله ماهی سگ ماهی
snuffle U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
thole U چوب یا میله اهرم پارو
catch a crab U تصادفا پارو را داخل اب کردن
have money to burn <idiom> U پول از پارو بالا رفتن
finishes U بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
finish U بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
twinges U درد کشیدن تیر کشیدن
twinge U درد کشیدن تیر کشیدن
agonise U زحمت کشیدن درد کشیدن
I've shoveled snow all the morning. U من تمام صبح برف پارو کردم.
paddling U پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddled U پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddle U پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
Recent search history Forum search
1meaning of taking law
1Jack Attac
1The system has been solved by a coupled Poisson– Neumann algorithm. The resolution method consists of the linearization of the transport equations by the finite difference method. The actual version u
1Magnetometric methods
1wave motion occurs in the elastic half-space and also radiation damping takes place
1 moves up the range
1در آمد این سال با کشیدن مصارف
2crucification
2crucification
1کشیدن موادمخدر
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com